سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

امام مهدی علیه السلام

آن که حق کسى را گزارد که حقش را به جا نیارد ، به بندگى او اعتراف دارد . [نهج البلاغه]

 RSS 

کل بازدید ها :

77309

بازدیدهای امروز :

38

بازدیدهای دیروز :

5


درباره من


لوگوی من

امام مهدی علیه السلام


 اوقات شرعی


لوگوی دوستان



 لینک دوستان

نظام ظهور


اشتراک

 


نوشته های قبلی

زمستان 1386


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

ب. ر. م. تاریخ چهارشنبه 86/10/5 ساعت 9:34 صبح

نوشتار حاضر کوشش مجدانه نگارنده در جهت دریافت درکی خردپذیر از مفهوم دیو در شاهنامه و افشای نقش دیوان در فرهنگ و تمدن بشری است. و از این رو او را خوشایندتر آن است که کار خود را «دیرینه شناسی دیو و دیوانسالاری» و «دیو پژوهی» نام نهد.

پُر پیداست از پیش پذیرای هر گونه نقد و البته نیز تسخرهای عاقل اندر سفیه هستم. سعید. ز. از دانشجویان دکتری مدیریت دولتی می پرسد درک این که دیوها در زمانهای قبل دارای حیات و عینیت خارجی بودند یا نبودند برای زمانه ی ما و سازمان های پر مساله ی جامعه ی ما چه فایده ای دارد؟ و من چه پاسخی دارم بدهم جز این که بگویم مگر همه ی تحقیقات باید در خدمت رفع مشکلات سازمانی باشد؟ و آیا تحقیقات محقق مجاز نیست که از کنجکاویهای شخصی و علائق درونی محقق به عنوان محرک متابعت کند؟ و روش شناسی تحقیق البته محرکهای شخصی را نیز به عنوان محرک انجام پژوهش می پذیرد. هم چنین برای دکتر حساس یگانه معتقد است که درک این مساله که دیوها در پریروز تاریخ حیات داشته اند، آسان نیست و می گوید شاید تصور هنرمندان این و آن طرف زمین با هم مشترک بوده است؟ وی می گوید: آخر نه این که در گذشته همه از یک پدر و مادر(آدم و حوا) بوده اندو از این رو هنرمندان آن دورانها نیز همشکل پنداری و همسان ادراکی و تصورات یکسان و مشترک داشته اند و البته این نظر درست نمی رسد. خود ایشان در ادامه مباحثه دوستانه مان گفتند بله! این مهم پرسشی است که چرا هنرمندان آن دوران در این طرف و ان طرف سرزمین های که از یکدیگر فاصله های بسیار زیاد داشتند توانستند آثار مجسمه سازی و ادبیاتی و عناصر شعری شبیه هم بیافرینند. و می توان به مدل توماس کون در کتاب مشهورش -ساختار انقلابات علمی- تکیه کرد و گفت گویا مردمان هزاره های نخستین از یک پارادایم واحد برخوردار بوده اند. 

هم چنین دکتر حساس یگانه پنیز مانند بسیاری دیگر پرداختن به این مسائل را که امروزه در هر حال در زمره ی خرافات و پنداشته های غیر علمی محسوب می شوند غیرضرور می داند. و می گوید حالا بهتر است دیوان را صفات درونی خود قلمداد نماییم . صفاتی که امروزه زندگانی فردی، خانوادگی و اجتماعی را به شدت بر ما ناگوار کرده اند.

پیداست مطالعه روی اسطوره الان آن هم در آستانه ی هزاره ی سوّم نوعی کج سلیقگی و کُ... خُلی و تحجر اندیشی و بی سوادی محسوب می شود. و این کار آن هم در علمای وطنی ما که کاسه داغ تر از آش (در برابر علمای غربی) هستند و اجازه ی هیچگونه نوآوری و حتا حدس زنی را بر روی ذهن خود نمی دهند. تا همین چند وقت پیش در گروه مدیریت دولتی سرکار خانم دکتر شمس السادات زاهدی و آقایان دکتر فقیهی و دکتر واعظی و دکتر الوانی مباحث مدیریت اسلامی را به شدت به باد تمسخر و طعن و تسخر می بستند. ولی پس از این که چند مقاله در خصوص معنویت سازمانی و معنویت در محیط کار دیدند، از خر تعصبات خشک مقدس بازی علمی!!! پلیین آمدند و الان خانم دکتر زاهدی یک دانشجوی دکترا دارند که روی معنویت غیردینی !!! در سازمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دارد کار تزنگاری اش را انجام می دهد. به هر حال من نظر سرور عزیز جناب آقای دکتر حساس یگانه را نیز نمی پذیرم زیرا در دوران باستان هیچگونه روابط مخابراتی و ماهواره ای و الکترونیکی از راه دوری میان هنرمندان و شاعران و روحانیان و مجسمه سازان جوامع گوناگون برقرار نبوده و همین موضوع موجب پر رنگ تر شدن این سوال من می گردد که چرا واژه و تصویر دیو در نزد هنرمندان و روحانیان ملل مختلف هزاره های ی نخستین تا این حد با یکدیگر مشابهت دارند؟ 

یکی از دانشجویان ارشد در کلاس تئوری های پیشرفته مدیریت پس از طرح فرضیه ی و سوال من در این باره معتقد است که هنرمندان با سفرکردن از این طرف دنیا به آن طرف دنیا تجارب و روشها و مدلهای کاری خود را به یکدیگر انتقال می دادند. که یکی اگر درست باشد از همه ی پاسخهایی که تاکنون شنیده ام معقول تر است. ولی جواب متون مقدس ادیان الهی و غیرالهی را چه بدهیم که بر وجود دیوان انگشت صحه می نهند. بر اساس آن چه که ابوالقاسم فردوسی حکیم توس در شاهنامه نوشته است نخستین  آموزگار و مبدع خط و آئین نگارش دیوان بودند. باور چنین فرضیه ای برای ما که چندین هزاره از بشر و دوران های کهن و تاریخ باستان فاصله داریم بس دشوار است و لذا خرد انسان هزاره و یا هزاره های اخیر به علت عدم عینیت و مشاهده ناپذیری چنین موجودی که از عناصر اساسی و انکارناپذیر حیات و تمدن و ادبیات کهن و جهان قدیم است، گزیر و گریزی ندارد جز آنکه آنها را به اسطوره و خیالات غیر واقعی و ناعقلانی تاویل کند. انگیزه ی نویسنده در انجام چنین تحقیقی چیزی جز ارضای حس کنجکاویش نبوده و نیست و البته اهل علم نیک می دانند که یکی از محرکهای قابل توجه در جهان علم همین کنجکاوی های شخصی است. روزی راقم این سطور با این پرسش در ذهن خویش روبرو شد که این واژه ی «دیو» در اصطلاح رایج «دیوانسالاری» چیست که در ادبیات تخصصی مدیریت در برابر واژه ی بوروکراسی استفاده می شود، چه معنایی دارد و خاستگاه فرهنگی آن چه می باشد؟ آیا دیو است یا دیوان است. و اساساً چرا این واژه؟ بخوبی بخاطر دارم که سال 1383 بود که به سراغ استاد ارجمند دکتر سید مهدی الوانی رفتم و سوال خود را با وی در میان گذاشتم. برای او نیز این پرسش لبخندآفرین بود. با لبخندی عالمانه به من گفت دیوان در دیوانسالاری باید به معنی دفتر و ثبت کردن باشد. این پاسخ را خود پیشتر در فرهنگهای لغت جستجو کرده بودم. معانی مختلفی که بدست آمد که اغلب از وجود یک موجود جاندار حکایت می کند. بعضی از معانی بدست آمده از فرهنگها عبارتند از: موجود خیالی و افسانه ای که هیکل او شبیه انسان اما بسیار تنومند و زشت و مهیب و دارای شاخ و دم بوده. واژه ی دیوار هم یعنی چیزی که از نظر بلندی مانند دیو است. دیوان نیز به معنای عدالتخانه (دیوان مظالم)، دیوانگه، دارالحکومه، دفتر ثبت و ضبط و صورت حساب و بالاخره به معنای دفتر و کتاب شعر و محل گردآوری دفاتر است (فرهنگ صبا و فرهنگ دهخدا). دیوانه را کسی گویند که مجنون است یعنی جن زده است و می دانیم که عرب دیو را جن می گوید. دیوباد یعنی گردباد که بادی است سترگ و عظیم و دیوپا یعنی عنکبوت که دارای پاهایی بزرگ است. دیوان استخوان خوار و خون خوارند.




 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com